بیست و هفتمین نوشته واسه پرهام گلم
سلام نفس مامان انوش مثل فرشته ها لالا کردی موقع خواب که بهت میگم لالا کن تا فرشته مهربون بیاد پیشت ، میگی مامان بهش بگو توپش ام بیاره . عزیز دل مامان چه دنیای صاف و ساده ای این بچه ها دارن.... امروز صبح بابابایی رفتیم سپه سالار مامان انوش میخواست کیف و کفش بخره (پروژه ای بس عظیم !! ) خلاصه خریدیم (مبارکم باشه ) البته ناز پسری هم باز کفش خرید و همون جا تومغازه پوشید و میگه اون کفشمو بذارید تو جعبه و با کفش نو اومد خونه ، اومدیم خونه ساعت 6غروب بود یه ساعت بعدشم بابایی رفت سر کار ....
نویسنده :
مامان
0:20